در این مقاله قرار است نگاهی بیندازیم به سوالات بیپاسخ از فیلم بیوهی سیاه (بلک ویدو ۲۰۲۰) که کنجکاوی همه را بیشتر کرده و دوست داریم پاسخشان را بدانیم.

مدتها طول کشید تا سرانجام اسکارلت جوهانسون به فیلم مستقل بیوهی سیاه برسد و این ابرقهرمان محبوب جهان سینمایی مارول در فیلم مخصوص خودش ظاهر شود. تقریبا تمام ابرقهرمانهایی که سال ۲۰۱۲ و در قسمت اول «انتقامجویان» دیدیم، فیلمهای مستقل خودشان را داشتند. ولی بیوهی سیاه با وجود اینکه هواداران زیادی داشت و در فیلم «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» (Captain America: The Winter Soldier ) نشان داده بود که پتانسیلهای زیادی برای پیشبرد داستانها دارد، ولی باز هم موفق نشد تا مدت زیادی فیلم مستقل خودش را داشته باشد.
چه اتفاقی برای بیوه سیاه و هاوکآی در بوداپست افتاد؟
آیا بیوهی سیاه فلورنس پیو را به اسکار میرساند؟
بیوه سیاه تمام رکوردها را جابهجا کرد
اما معروفترین قربانی اتاق سرخ مخوف روسیه بیش از این جایز نبود که پشت صف بماند. بعد از ماجراهای فراوان و عقب افتادن اکران به دلیل کرونا، فیلم مستقل بیوهی سیاه سرانجام منتشر و اکران شد و هواداران متوجه شدند که ارزش اینهمه صبر را داشته.
یکی از ویژگیهای بارز ناتاشا رومانوف، اسراری است که در گذشتهاش پنهان کرده، اسراری مخوف و کنجکاویبرانگیز که سالهاست مخاطبان را تشنه نگه داشته. در فیلم مستقل بیوهی سیاه به پاسخ برخی سوالات میرسیم، مثلا سرانجام متوجه میشویم که ناتاشا و هاوکآی در بوداپست چه مأموریت مخفی و خطرناکی داشتند. ولی باز هم چند سوال بیپاسخ از گذشته و خانوادهی ناتاشا باقی مانده است که در این فیلم هم پاسخی برایشان نیافتیم.
۱. آیا ناتاشا وقتی به نروژ میرود که اودین هم آنجاست؟

در دقایق ابتدایی بیوهی سیاه، کیت شورتلند کارگردان فیلم با ترفندی بامزه مخاطب را گول میزند و به ما اینطور القا میکند که قرار است به زودی نزاع نفسگیری بین ناتاشا و افراد راس (ویلیام هرت) در بگیرد. ولی مشخص میشود که ناتاشا اصلا آنجا نیست و ردیابش را عمدا جا گذاشته تا راس را فریب بدهد. در نمای بعدی ناتاشا را میبینیم که سوار بر یک کشتی کوچک عازم نروژ است و مناظر چشمنوازش را نگاه میکند. با اینکه حضور ناتاشا در نروژ ربط چندانی به داستان بیوهی سیاه و در کل جهان سینمایی مارول ندارد، ولی اینکه او نروژ را به عنوان مقصدش انتخاب کرده نکتهی جالبی است. بهویژه وقتی بدانیم در آن مقطع دیگر چه کسی در نروژ به سر میبرده.
داستان بیوهی سیاه در زمان «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (Captain America: Civil War) میگذرد، یعنی سال ۲۰۱۶، و مقطعی بین رو در رویی تونی استارک و ناتاشا در فرودگاه و ماجراهای جنگ ابدیت. نکتهی جالب این است که وقایع فیلم «ثور: رگنارک» (Thor: Ragnarok) هم در همین زمان میگذرد و در ابتدای این فیلم متوجه میشویم اودین توانسته از طلسم لوکی بگریزد و حالا در نروژ منتظر پسرهایش است.
ناتاشا مدت زیادی در نروژ نمیماند. در همان شب اول است که تسکمستر به او حمله میکند و به دنبال پیام خواهرش راهی بوداپست میشود. ولی احتمالش زیاد است که ناتاشا درست در همان روزی به نروژ رفته باشد که اودین هم در آنجا حضور داشت.
۲. ارتباطی بین میسون و تینکرر وجود دارد؟

یکی از شخصیتهای مرموز بیوهی سیاه، میسون با بازی او – تی فنبل است. میسون کسی است که برای ناتاشا خانهی امنی در نروژ فراهم میکند، و همچنین هلیکوپتری را برای نجات الکسی از زندان برایشان جور میکند. به نظر میرسد بین میسون و ناتاشا در گذشته رابطهای عاشقانه جریان داشته و از نوع رفتارهای میسون چنین بر میآید که به ناتاشا علاقه دارد. به همین دلیل حاضر است با وجود خطرات زیاد، خواستههای ناتاشا را اجرا کند و برای حمایت از او خودش را به خطر بیندازد.
ما از میسون چیز زیادی نمیفهمیم و زمان زیادی در فیلم حضور ندارد، ولی احتمالا پیش از این با پدرش آشنا شدهایم. در کمیکها، میسون با نام ریک میسون ملقب به مأمور شناخته میشود. پدر او فینیس میسون ملقب به تینکرر است. نابغهای که با تکنولوژیهای پیشرفته سروکار دارد و برای ابرشرورها ابزارآلات و تجهیزات میسازد. شاید یادتان نیاید ولی ما در فیلم «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» (Spider-Man: Homecoming) او را دیده بودیم که برای مایکل کیتون کار میکرد و تجهیزات میساخت. البته هیچوقت او را با نام تینکرر صدا نزدند.
هردوی این شخصیتها نقش کوتاهی دارند، برای همین معلوم نیست که اصلا ارتباطی با هم دارند یا نه و احتمالا قرار نیست در جهان سینمایی مارول به آن بپردازند. حتی ممکن است سونی نسبت به چنین ماجرایی معترض شود چرا که بر خلاف میسون، تینکرر در دنیای مرد عنکبوتی است و سونی مالکیتش را برعهده دارد.
۳. آیا واقعا ارتباطی بین کاپیتان آمریکا و الکسی (رد گاردین) وجود داشته؟

وقتی در افتتاحیهی فیلم که سال ۱۹۹۵ میگذرد برای اولین بار با الکسی شوستاکوف آشنا میشویم، میفهمیم که سالهاست خانوادهای قلابی در آمریکا تشکیل داده تا از دید مقامات پنهان بمانند و فعالیتهای جاسوسیاشان را پی بگیرند. پس از همین اولش میدانیم که ذاتا اهل خیالپردازی و اصطلاحا خالیبندی است.
حتی دقایقی قبل از اینکه ناتاشا و یلینا او را از زندان فراری دهند، مشغول تعریف خاطرات (یا قصهبافی؟) برای دیگر زندانیان است و از رشادتهایش در نبرد با کاپیتان آمریکا میگوید و لاف میزند. انگار از اینکه همبندیهایش را با تعریف چنین قصههایی به ترس بیندازد لذت میبرد. یکی از زندانیان که به خودش جرأت میدهد و میگوید استیو راجرز در زمان مورد ادعای الکسی هنوز یخزده و منجمد بوده، بهای سختی میپردازد و الکسی دستش را حین مچ انداختن میشکند.
با وجود دروغها و لافزنیهای الکسی، به نظر میرسد او همچنان معتقد است در گذشته با کاپیتان آمریکا مواجه شده و او را رقیب خودش میدانسته. وقتی از زندان فراریش میدهند، یکی از اولین چیزهایی که از ناتاشا میپرسد این است که آیا استیو راجرز حرفی از او زده یا نه.
احتمال دارد که الکسی واقعا در گذشته با کاپیتان آمریکا مواجه شده باشد؟ از طرفی هنوز رمز و رازهای زیادی حول سفر استیو راجرز به گذشته وجود دارد، یعنی وقتی که در انتهای انتقامجویان: پایان بازی به عقب میرفت تا سنگهای ابدیت را سر جایشان بگذارد و بعد تصمیم گرفت در گذشته زندگی کند (البته هنوز بحثهایی وجود دارد مبنی بر اینکه آیا استیو در تایملاین دیگری رفته یا نه جریان دارد). با توجه به این قضیه، احتمال دارد که الکسی دز مقطعی با استیو راجرزی که به گذشته سفر کرده، رو در رو شده باشد؟
از طرفی هم ممکن است الکسی کلا دربارهی یک کاپیتان آمریکای دیگر حرف زده باشد، نه استیو راجرز. مثلا ایسایا بردلی که طبق کمیکهای مارول از اولین ابرسربازهای آمریکا در جنگ جهانی دوم بود.
۴. فراری دادن الکسی از زندان منجر به کشته شدن صدها نگهبان شد؟

در فیلم انتقامجویان، حین مکالمهی بین ناتاشا و لوکی متوجه میشویم که ناتاشا هنوز هم به خاطر انسانهای بیگناهی که طی زمان فعالیتش در اتاق سرخ کشته، عذاب وجدان دارد و نمیتواند از فکرشان بیرون بیاید. ولی در فصل فرار از زندان بیوهی سیاه، به نظر میرسد ناتاشا و خواهرش حین فراری دادن الکسی جان آدمهای زیادی را گرفتند. آدمهایی که شاید همه بیگناه نبودهاند، ولی خیلیهایشان سزاوار مرگ هم نبودند. البته در ادامه هیچ اشارهای به این قضیه نمیشود و گویا فیلم تعمدا از آن چشمپوشی کرده.
یلینا وقتی میخواهد از خودش در برابر رگبار گلولههای نگهبانان محافظت کند، ناخواسته بهمنی سهمگین به راه میاندازد که تمام محوطهی زندان را در بر میگیرد. ناتاشا و الکسی خیلی میلیمتری و دقیقه نودی موفق میشوند از این بهمن جان سالم به در ببرند، ولی ما هرگز از سرنوشت نگهبانان و زندانیان باخبر نمیشویم. با توجه به شدت بهمن و اینکه حاضرین در زندان هیچ راه فراری نداشتهاند و مثل قهرمانان داستان هلیکوپتر در اختیارشان نبود، احتمالا عدهی زیادی از آنها زیر بهمن تلف شدهاند. عجیب اینجاست که در ادامه هیچ اشارهای به این قضیه نمیشود و ناتاشا و یلینا و الکسی هیچکدام نسبت به این واقعه احساس ناراحتی و ندامت نمیکنند.
۱۲. آیا فیلم بیوهی سیاه آغازگر پروژهی «صاعقهها» (Thunderbolts) است؟

برای هوادارانی که مشتاق دیدن نسخهی سینمایی از کمیکهای صاعقهها هستند، صحنهی بعد از تیتراژ بیوهی سیاه حاوی نکات امیدبخشی است. صاعقهها مجموعه کمیکی است که در آن گروهی متشکل از ضدقهرمانهای توبهکرده و قهرمانهایی که در گذشته جنایاتی مرتکب شدهاند حضور دارند.
اصلا همین که ول در این صحنه ظاهر میشود خودش یک اشارهی بزرگ به حساب میآید. ول یا ولنتینا ابتدا در سریال فالکون و سرباز زمستان معرفی شده بود، سریالی که مدتها طی شایعههای متفاوت بهعنوان اثری شناخته میشد که قرار است جرقهی حضور صاعقهها را در جهان سینمایی مارول بزند. علاوه بر حضور باکی و زیمو در سریال که هر کدام در کمیکهای صاعقهها گروه خودشان را رهبری میکنند، شخصیت جان واکر هم به نظر یکی از اشارات فالکون و سرباز زمستان به صاعقههاست. ول جان واکر را به دنیا معرفی میکند و جنس رفتارهای این شخصیت طوری است که به نظر میرسد به یک رستگاری نیاز دارد و احتمالا بعدا در گروه صاعقهها حاضر خواهد شد.
ملاقات ول با یلینا هم به این گمانهزنیها دامن میزند. نه تنها حضور آدمکشی حرفهای مثل یلینا در گروه صاعقهها کاملا منطقی خواهد بود، بلکه ماموریتش برای کشتن هاوکآی ربط مستقیمی به این کمیکها پیدا میکند. هاوکآی از جمله قهرمانهایی است که در کمیکها رهبری گروهی از صاعقهها را برعهده دارد.
باید صبر کنیم تا ببینیم، ولی هرچه بیشتر ول در آثار مارول ظاهر شود، احتمال به وجود آمدن گروهی از قهرمانان که به پاکی انتقامجویان نیستند بالا و بالاتر میرود.
منبع: وب سایت دی جی کالا